جدول جو
جدول جو

معنی ہوا باز - جستجوی لغت در جدول جو

ہوا باز
خلبان، هوانورد
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوس باز
تصویر هوس باز
کسی که هر دم هوسی بکند
فرهنگ فارسی عمید
کسی که دوالک بازی کند و آن نوعی از بازی و قمار است که با دوال و حلقه و قلاب صورت می گیرد، مکار، حیله باز، طرار
فرهنگ فارسی عمید
که گوی بازد، که با گوی بازی کند، شخصی که چوگان و گوی بازی کند، (از برهان قاطع)، بازیگری را گویند که چند عدد گوی الوان در دست گرفته یک یک را بر هوا اندازد و بگیرد، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)،
نام روز نوزدهم از ماههای فلکی، (برهان قاطع) (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ)
آنکه در پی هوس رود. هواپرست. (آنندراج). که هوس باختن خواهد: هرزه گردی بی نماز، هواپرست هوس باز. (گلستان). ضغرس، مرد آزمند هوس باز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
که چوب بازد، که با چوب بازی کند،
جوزق، معرب گوزه، غلاف پنبه که هنوز پنبه از آن برنیاورده باشند و بفارسی گوزغه گویند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ پَ)
ظاهر آنست که از عالم شمشیرباز باشد، یعنی بازی کننده بطوق. خواجه نظامی راست:
سر زلف معشوق را طوق ساز
درافکن به این گردن طوق باز.
گردنی که بقید عشق خو کرده است و به طوق بازی عمر صرف نموده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ / تِ)
دوالک باز. شخصی که دوالی و حلقه و قلابی دارد به نوعی مردم را فریب می دهد و زر ایشان می برد. (برهان) ، دغاباز. (غیاث) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری). کنایه از حیله باز و مکار. (لغت محلی شوشتر). دغاباز و محیل است و آن را دوالک باز نیز گویند. (آنندراج) (از برهان) (انجمن آرا). رجوع به دوالک و دوال بازی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوا ساز
تصویر دوا ساز
کسی که دارو میسازد. آنکه دوا تهیه کند برای فروش دوا ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوال باز
تصویر دوال باز
کنایه از حیله باز و مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوق باز
تصویر طوق باز
آن چه که با طوق (گردن بند) بازی کند: گردن طوق باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوچ باز
تصویر قوچ باز
راک باز کسی که گوسفندان سروزن (شاخ زن) را با هم به جنگ وا دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوی باز
تصویر گوی باز
شخصی که چوگان و گوی بازی کند
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که تولید هوی و هوس کند: روی کلمه کنایه آمیز (شوهرم) بالبخندی طنز آلود هوسباز و پر معنی تکیه کرد، آنکه پر از هوی وهوس است، شهوت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیاده یا سواره با گاو (ورزاو) مبارزه کند و او را ببازی گیرد، کولی قره چی غریب اشمار. آنکه با گوی و چوگان بازی کند، بازیگری که چند عدد گوی رنگارنگ در دست گیرد و آنها را یک یک بر هوا اندازد و گیرد، روز نوزدهم از ماههای ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوس باز
تصویر هوس باز
شهوت پرست
فرهنگ فارسی معین
زبان باز، حراف
فرهنگ گویش مازندرانی
غاز سفید دریایی
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: شناگر ماهر، آب باز
فرهنگ گویش مازندرانی
هوانوردی، مهارت های هوانوردی
دیکشنری اردو به فارسی
بادی، هوادار
دیکشنری اردو به فارسی
هوانوردی
دیکشنری اردو به فارسی
هوسباز، هوشمند
دیکشنری اردو به فارسی
بیماری سفر هوایی، بیماری هوانوردی
دیکشنری اردو به فارسی